خیلی دوست دارم که هر چه از تقلید در ذهنم است بریزم روی کاغذی و داخل سطل آشغال بیاندازم و هر چه با عقلم جور در آمد را بنویسم و جهان بینی خودم را خودم ببینم نه عینکی که به زور روی چشمانم گذاشته شده. خری، کاه‌ نمیخورد، عینک سبز که بر چشمانش زدند خورد، جوانی نمیخواست زندگی کند، با جهان بینی‌های حُقنه‌ای و تلقینی مجبور به زندگی‌اش کردند.

در قالب احساس مسئولیت نمیخواهم بنویسم، میخواهم فلسفه خودم را شروع کنم به نوشتن و در این راه مشکل مسئولیت نداشته باشم. از این نهراسم که اگر حرف اشتباهی زدم بر گردنم حقی بیاید که چند نفر را گمراه کردم یا که کفر گفتم. بگذاریم عقل و تفکر کار خودش را بکند بدون دخالت هیچ عامل بیرونی و درونی.

آیا فقط فقیه معذور است؟ یک فیلسوف چرا نباید معذور باشد؟ عقاید و جهان بینی که مهم‌تر از ایدئولوژی و رفتار است. از این جا به بعد اعلام میکنم، اگر کسی نوشته‌های مرا خواند و گمراه شد، خونش گردن خودش است، فضا یک فضای روشنگریِ بی در و پیکر است، هیچ دیدِ تحریمی و حصاری وجود نخواهد داشت، من هستم و قلم و استدلال.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هارمونی کویر Amanda John مهندسي اجرايي عمران ارس نو پدید سفر به جاهای دیدنی ایران David John